دنیای مجازی قوم قاهر خلج



قصه های روستا

 

1-    جیجیلیمه باخ ،  جیجیلیمه

  بیر وارودو بیر یوخودو، خدا دان سِوای هئچ کس یُخودو ،  بیر قوش واردو کول لوکده اشینیردی ، بو اشینماخدا بیر چَتَل تاپدو ، آپاردو پام مّوخ چاپان یانونا دِدی ، بونوچاپ،   پامّوخ چاپان ددی چاپ مام  . قوش ددی وورّام  هلاجوی سینر . پامّوخ چاپان قابول ائیله دی چاپدو .

گددی قری ننه یانونا ددی بو پام موخ لاری منه اگیر . ددی اولماز من اگیره بیلمم. قوش ددی  وورّام دوکو ی سینَر .قری مجبوراولده آلدو اگیردی .قوش ایپلیک لری  آلدو آپاردو بِز توخویان یانونا،  دِدی بولاردان  منه پارچا توخو. بِز توخویان ددی وقتیم یوخ توخویا بیلمم. قوش  ددی وورام دستگاهوی سینَر . بِز توخویان مجبوراولدو آلدو پاموخ لارو،  قوشا  بِز توخودو.  قوش بِز لری آلدو گددی خیاط یا نونا ، دِدی خیاط عمی منه بو بِزلردن بیر کُت  تیکگینن. خیاط ددی باشوم شولوخدو تیکه بیلمم، قوش ددی وورّام چرخیی سینَر. خیاط ناچاراولدو پارچا نوآلوب قوشا بیر کُت تیکدی . قوش اوردان گدّی دوکمه تیکن یانونا ، ددی بو دونا دوکمه تیک ، دوکمه تیکن ددی ایشیم چوخدو تیکه بیلمم. قوش ددی وورّام اینی ی سینَر . دوکمه تیکن ، مجبور اولدو دونو آلوب دوکمسین تیکدی . قوش کُتوآلدو گییدی ،اوچدو گِتددی آقا[1]چ باشونا . اوردا اوزونه گووندی[2] ، ننه سینه ددی ؛

 جیجیلیمه باخ ،  جیجیلیمه         گل گوجومه باخ ، گل گوجومه

پامموخ چاپانو ، وورموشام          قری ننه نی سئوگموشم 

پارچا حئورنی دوگمیشم           خیاطو پیس قورخوتموشام

دوگمه تیکن ، اون نان بتَر        گئور نئجه کُت تیکدیرمیشم

جیجیلیمه باخ ،  جیجیلیمه      گل گوجومه باخ ، گل گوجومه

ائو طرفدن قارقاگلدی، بیر دومّوک ووردو ،کُتو جیردی ،آپاردو  .قوش قالدو آقلایا ، آقلایا.

گلدی ننه سی یانونا ، ننه سی ددی ؛

آقلاما بالام ، آقلاما بالام     ائورگیم باشون ، داغلاما ، بالام

اکن بیچر ، اکدیگینی       آلان وِرر ، آلد یگینی



1- درخت

[2] - مغرورشدن


          لقمه ی حلال  از نظر مولوی:

 آنچه ما می خوریم در روحیات ما تاثیر دارد، اینکه روزی ما و لقمه ما چه باشد، بی ارتباط نیست با اینکه "حال ما" چگونه باشد.

لقمه انسان باید حلال باشد، اما لقمه تنها آن خوراکی نیست که از راه دهان می بلعیم، لقمه هایی هست که ذهن ما و جان ما را تغذیه می کند.

 ما روزانه سر سفره های مختلفی برای جسم و روحمان روزی برمی داریم، مهم است که بدانیم روزی  که به جسم و جانمان می رسانیم، حلال است یا حرام؟

 مولانا یک عیار برای سنجش حلال یا حرام بودن روزی به ما می دهد:

 اگر ما به طور مستمر در  دلمان احساس گرفتگی و تاریکی داریم، جایی  هم سفره شیطان شده ایم، اگرچه بی خبر:

 تا تو تاریک و ملول و تیره ای

دان که با دیو لعین همشیره ای

 اما نشانه لقمه حلال، چه لقمه غذای جسم باشد و چه خوراک روح و جان ما، آن است که نتیجه اش گرمی و روشنایی و کمال و امید و عشق و محبت نسبت به مردم است.

 لقمه ای کآن نور افزود و کمال

آن بود آورده از کسب حلال

 علم و حکمت زاید از لقمه حلال

عشق و رقت آید از لقمه حلال

 در مقابل، اگر در دل ما حسد و نفرت و خشم و غفلت از معنویات موج بزند، باید ریشه را در لقمه پیدا کنیم،

یک جایی، لقمه حرامی خورده ایم یا روزی ناپاکی به روح و جان خود داده ایم:

 چون ز لقمه تو حسد بینی و دام

جهل و غفلت زاید ،آن را دان حرام

 آنچه ما می خوریم، آنچه می نوشیم، آنچه می خوانیم، موسیقیی که گوش می دهیم، برنامه ای که تماشا می کنیم و.همه برای ما "لقمه" هستند، لقمه هایی که فکر ما و نوع نگاه ما به هستی و نوع رفتار ما را شکل می دهند:

 لقمه،تخم است و برش ،اندیشه ها

لقمه، بحر و گوهرش اندیشه ها

 حلال ترین قوتی که به ما می رسد ، آن است که نتیجه اش عشق به انسان ها و هستی و میل خدمت به خلق و البته میل پرکشیدن به سوی جهان معناست:

 زاید از لقمه حلال اندر دهان

میل خدمت، عزم رفتن آن جهان.

 مراقب باشیم سر کدام سفره می نشینیم و جان و روحمان را با کدام لقمه سیر می کنیم!


1- داها شاهو دان شولّه یمز=   دیگه با شاه شلّه نمی خوره !    در مورد کسی بکار می برند که به یکباره وضع اقتصادیش  رشد کرده باشد .

2- قیزی اولان ، قیرمیزی تومان گیمئز =     کسی که دختر دارد ، شلوار قرمز نمی پوشد !   این مثل را به مادرانی می گفتند که سن وسالی از آنها گذشته ودختر دم بخت داشتند و شلوار قرمز یا رنگی می پوشیدند . در اصل این عمل را سبک و دور از شأن  زنی در آن سن می دانستند.

3- هارا ایشیقدی دیب پاجا =  کجا روشنه روزنه آخر.وقتی از کسی انتظار نمی رود کاری را انجام دهد این جمله را می گویند.

4- سن بیر ییب ایچمیش ،من بیر اورگی گچمیش.= تو یه آدم سیر و سر حال و من یه آدم گرسنه و بی حال. مانند  فارسی: بابا تو هم دلت خوشه ها

5- سورا دمییی آیو گلدی قورد گددی.= ترجمه :بعداً  نگی خرس آمد، گرگ رفت. این مثل  برای تاکید است، یعنی بعدا دبه در نیاوری .

6- گؤوندیگیم داغلارا ، قار دوشدو قار دوشدو.= به کوههایی که می بالیدم، برف اومد. یعنی: به کسانی که افتخار می کردم کاری برایم نکردند.

7- آج تووق یوخودا دارو گورر.= مرغ گرسنه خواب ارزن می بیند!. یعنی : خیال خام کردن،  مانند شتر در خواب بیند پنبه دانه/ گهی لپ ، لپ خورد ، گه دانه دانه !

 8- یاقچو لو قا ، یامان نولوق. = عوض خوبی بدی کردن! وقتی به شخصی خوبی می کنند و او در عوض انتظار مورد نظر را برآورده نمی ساز ، این مثل را بکار می برند.

9-شیره دیمه گینن آقوز شیرین اولماز.=  با شیره، شیره  گفتن دهان شیرین نمی شود.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

madsg کتابخانه عمومی سید الشهدا کردیجان مشاوره کنکور خبرگان دانلود خلاصه کتاب نظریه های رشد ویلیام کرین میلاد شماخته raouf1398 فایلین shab-tarane نرم افزار افزایش بازدید سایت صفحه ی شخصی علیرضا سیف الله نژاد